روزنامه ایران در گفت و گو با خانوادههای ملوانان نفتکش سانجی از روزهای دشوار نوشت: هشت روز از حادثه آتش سوزی نفتکش «سانچی» میگذرد و هنوز خبری از سرنوشت 29 خدمه آن در دست نیست. در ادامه این مطلب می خوانیم: هشت روز گذشت، هشت روز برزخی که خانوادههای خدمه نفتکش سانچی بین امید و […]
روزنامه ایران در گفت و گو با خانوادههای ملوانان نفتکش سانجی از روزهای دشوار نوشت: هشت روز از حادثه آتش سوزی نفتکش «سانچی» میگذرد و هنوز خبری از سرنوشت 29 خدمه آن در دست نیست.
در ادامه این مطلب می خوانیم: هشت روز گذشت، هشت روز برزخی که خانوادههای خدمه نفتکش سانچی بین امید و یأس در تقلا بودند. نفتکش ایرانی هزاران کیلومتر آن طرفتر از آبهای کشورمان میسوزد و آدمهای اینجا در خود آتش گرفتهاند.آیا خبر خوشی میرسد؟ به آنها خبر خواهد رسید که شوهر و همسر و فرزندتان زندهاند؟
«حسن رومیایی» کجاست تا ببیند مادر و برادرش از شدت نگرانی رنگ به رخسار ندارند و یک پایشان ساختمان ملی نفتکش است و یک پایشان بیمارستان. ای کاش «حسین جهانی» برگردد تا بیتابی مادرش تمام شود؛ آنها یک هفته است شب و روز ندارند و تنها چیزی که آرامشان میکند دیدن عکسهای اوست. چگونه میتوان نوشت از حزن و اندوه و نگرانی خانوادههایی که دل توی دلشان نیست و از چشمانشان غم و بیتابی میبارد.
ساختمان شماره 2 شرکت ملی نفتکش ایران این روزها میزبان آدمهایی است که در برزخ امید و یأس روزگار میگذرانند. از عزیزان شان یک هفتهای است خبر ندارند. خانوادهها از شدت نگرانی داخل لابی بیاختیار راه میروند. اتاق دیگری هم است که ورود خبرنگاران به آن ممنوع است؛ اتاق استراحت که مادران و همسران افسران دریانورد که حالشان خوب نیست، زیر سرم هستند. عدهای هم بیرون از اتاق دور هم حلقه زدهاند و چشم به گوشیهای تلفن همراه شان دوختهاند. میگویند دریا دلان زندهاند. هر چند از برخی کاستیها و حرفهای ضد و نقیض برخی رسانهها گلایه مندند اما دلشان قرص و محکم است. امیدشان لحظهای قطع نمیشود میدانند افسران کارکشته ایرانی مدیریت را بلدند و تصمیم اشتباه نمیگیرند.
فرید محبی سه ماه و نیم پیش بود که از خانهاش در مشهد خارج شد و به خارک رفت، بعد از آن هم با نفتکش سانچی سفرش را آغاز کرد. سفری که تا الآن بازگشتی نداشته و «الیا» همسر جوانش همچنان امید به دستهای امدادگران و تکاوران نیروی دریایی ارتش بسته است. حالا یک هفتهای است از شرکت ملی نفتکش تکان نخورده است. او اول آذرماه در جزیره خارک از کشتی پیاده شد. فرید به او قول داده بود 20 روز دیگر تحمل کند به محض اینکه از کشتی پیاده شد بر میگردد. الیا خبر انفجار سانچی را از همسر کاپیتان کشتی شنید. همه خبرها ضد و نقیض بود اصلاً معلوم نبود چه بلایی سر کشتی آمده است. بعضیها میگفتند خدمه سوار قایق نجات شدهاند این یعنی آخرین گزینه برای خدمه کشتی ای که غرق میشود. امکان نداشت نفتکش غرق شود. هیچ جا ننوشته بود نفتکش منفجر شده بعد شنیدم سانچی با یک کشتی برخورد کرده است. می گوید: آن روز تنها چند ساعت قبل از آتش سوزی با فرید حرف زده بودم قول داده بود 48 ساعت بعد به مشهد میرسد. برای برگشتن او خانه تکانی میکردم. از سر کار رسیدم خانه یکهو تلفنها شروع کردند به زنگ خوردن هنوز نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است. ظاهراً ساعت 8 شب جمعه کشتی منفجر شده است 3 بعد از ظهر روز حادثه تلفنی با فرید حرف زدیم، وضعیت دریا خیلی خراب بود گفت که همه بچهها کلافه شدهاند آنقدر به آنها بد گذشته که بیشترشان میخواهند مأموریتهای بعدی به کره را باطل کنند.»
الیا هم مثل خانوادههای دیگر از رفتار مسئولان و رسانهها گلایهمند است: «جان 29 افسر و مهندس دریا در خطر است ولی هنوز هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است. یک روز میگویند تکاوران وارد کشتی شدهاند فردایش باز میشنویم امدادگران امکان ورود به سانچی را نداشتند. رسانهها هم که هر روز میگویند امروز امدادگران وارد کشتی شدند باز فردا میشنویم که وارد نشدهاند.شاید اگر رسانهها از روز اول داغ دل خانوادهها را در همه دنیا مخابره میکردند امدادرسانی زودتر انجام میشد.مگر مبادله کالا انجام میشود که یکسره به ما میگویند مذاکره میکنیم. چین کشور دوست و همسایه ما است. یعنی چه که نمیگذارند کمک کنیم. به همه چی شک دارم. چرا نمیگذارند ژاپنیها یا خود ایران کمک کنند امدادگر که میتواند برود. تیم امدادونجات چین نه به قصد ورود به موتورخانه بلکه برای پیدا کردن جعبه سیاه وارد کشتی شدند. جعبه سیاه مهمتر از نجات جان خدمه بود؟»
او اگرچه به خودش مسلط است اما خشم و دلهره روی صورتش مینشیند و میگوید: «سانچی 3 نفر افسر بالا داشت. از طرفی رادار کشتی از 100 کیلومتری قایق ماهیگیری را نشان میدهد حتی اگر فرض کنیم یکی از افسران خواب بوده و رادار کشتی قطع شده اما چرا کشتی باری بوق نزده؟ چطور 22 خدمه کشتی چینی را همان ابتدا نجات دادهاند حداقل چند ساعت طول میکشد مصدومان را از آب بیرون بکشند.»
همسر فرید محبی زنان و پدرانی را که دورش حلقه زدهاند دلداری میدهد: همه این افسران آدمهای خونسردیاند همه چیز را مدیریت میکنند نباید امیدمان قطع شود.شاید خودم را گول میزنم اما ایمان دارم با آموزشهایی که دیدهاند زنده بیرون میآیند حتی اگر اتفاقی هم بیفتد به خاطر تعلل بوده که آنقدر امدادرسانی طولانی شده است.
رحیم جهانی پدر حسین جهانی و پدر شوهر ساقی فعال تنها بانوی کشتی سانچی هم ادامه حرفهای الیا را میگیرد و میگوید: پسرم دیوانه وار عاشق میهنش بود.حسین با پول کارگری درس خواند همه سرمایه زندگی من و مادرش است. پسرم افسر دوم سانچی بود و در زمانی که ایران در تحریم به سر میبرد اقتصاد مملکت را تأمین میکرد، در این زمانی که جنگ اقتصادی است آنها با عشق و علاقه از جان شان گذشتند. اینها آدمهای عادی نیستند، اینها فقط اقیانوس و آب را دیدهاند کسی نبود ازشان کمک بخواهند نباید در نجات آنها کوتاهی شود. دولت چین هم کارشکنی کرد چرا بعد از چند وقت اجازه نمیدهد تکاوران ما آنجا وارد شوند. نیروهایی که توانستهاند چاههای نفت را مهار کنند چرا نباید بتوانند این شعلهها را خاموش کنند.